به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ امروز ۹ مردادماه سالروز به دار آویخته شدن شیخ فضلالله نوری است. در این میان تورق بعضی کتابها و یادداشتهایی که در آن روزگاران مکتوب شده میتواند برخی از جزئیات را منعکس کند. لئو الکسویچ، کنسول روسیه در رشت بوده و از نزدیک شاهد برخی رویدادها بوده است. مرور سطوری که وی از این وقایع ثبت کرده حاکی از چندوچون بعضی مسائل است که برای تحلیل آن سودمند است. اگرچه باید گفت که آنچه دیپلمات روس از وقابع آن روزها ثبت کرده به نوعی برداشت وی از حوادث آنروز است و زاویه دیدش نیز در این برداست تاثیرگذار است.
کتاب «یادداشتهای اوسینکو، کنسول روسیه در رشت» ترجمه افشین پرتو است و از سوی نشر ایلیا به چاپ رسیده است.
پرماجراترین سالهای تاریخ سرزمین ایران
قبل از اینکه از زاویه نگاه کنسول روسیه در رشت بخواهیم حوادث را بازخوانی کنیم، باید دید که وی دارای چه پیشینهای است: «لئو الکسیوویچ اوسینکو، سالها در فرمانروایی قفقاز کار کرد و در سال ۱۹۰۹.م برای ساماندهی به کارهای سیاسی روسها به ایران آمد و تا سال ۱۹۱۷ در ایران ماند. وی چندی برای یاری به نکراسف، کنسول روسیه در رشت، در گیلان بود و سپس خود کنسول روسیه در رشت شد. سالهای بودن او در گیلان شاید پرماجراترین سالهای تاریخ این سرزمین باشد، سالهای پسین بازمانده از انقلاب و سالهای آغازین برپایی خیزش جنگل.»
لئو الکسیوویچ در شرح روزهای فتح تهران و وضعیت دیپلماتهای روس مینویسد: «روزهای سختی است. تهران با اینکه به ظاهر تغییر کرده، سخت در تکاپوست. صبح تا شب نشست و گفتگو برای یافتن راهی جهت کاستن از هیاهو. تصمیم الان ساعتی دیگر باید تغییر کند. هیچکس خط هیچ کسی را نمیخواند. سفارت در تلاش است به نوعی از ناآرامی پدید آمده بکاهد. سابلین کاردار سفارت شاید چند روز است که در هر شبانه روز بیش از دو سه ساعت خوابیده و سخت عصبی و ناراحت است و سعی میکنیم تا حد زیادی رعایت او را به هنگام صحبت با او بکنیم.»
تلاش همه برای به کرسی نشاندن حرف خود
پرداختن به مردم در بحبوبه روزهای پرآشوب کشور، موضوعی است که دیپلمات روس از آن غافل نمانده، ضمن اینکه به دو دستگی مردم در طرفداری از جریانها نیز اشاره کرده است: «همه در انتظار حادثه هستند و بسیاری پنهان شدهاند و کار مردم این روزها شده که خبری دریافت کنند و شایعه کنند و به دولت برسانند. بگیربگیر شروع شده. سردار افخم، حاکم پیشین گیلان و رئیس نظیمه تهران، مفاخرالملک فرمانروای تهران، صنیع حضرت رئیس قوه قورخانه تهران و دو ملا به نامهای شیخ فضلالله نوری و محمد آملی را گرفتهاند.
دادگاهی به ریاست شیخابراهیم زنجانی تشکیل شده تا آنها و دیگر دستگیرشدگان را محاکمه کند. همه در تلاشند تا نظر خودشان را به کرسی بنشانند. امروز بعدازظهر جماعتی جلوی دادگاه تشکیل شده جمع شدند و خواهان صدور حکم اعدام برای دستگیرشدگان گشتند. از جلوی دادگاه که دور شدند با جماعت دیگری که جرات حضور پیدا کرده بودند درگیر شدند و طرفداران دستگیرشدگان کتک بدی خوردند.(ص۵۹)
کنسول روسیه شرح روز اعدام را نیز از دست نداده و از نزدیک شاهد ماجرا بوده، به طوری که در ذکر وضعیت آنروز و واکنش جامعه آورده است: «امروز روز کشتار بود. صنیع حضرت و مفاخرالملک را صبح زود در باغ شاه تیرباران کردند و نزدیکیهای ظهر شیخ فضلالله نوری را در میدان توپخانه به دار آویختند. در ساختمانی مشرف به میدان اعدام را دیدم. غلغلهای بود و جمعیت زیادی در میدان بود و همه طرفدار اعدام بودند. سروصدایی شد و شیخ را آوردند و بر دار آویختند. کسی که همراه من بود گفت آن کسی که شیخ بر دار آویخته را با شلاقی در دست یکی دو ضربه زد، پسرش بود. جمعیت ساعتی پس از اعدام نیز در میدان بودند. ما جرات بیرون آمدن از ساختمان را نداشتیم تا وقتی که جسد شیخ را به زیر کشیدند و بردند و جمعیت کمکم پراکنده شدند.» (ص۶۰)
تهران مملو از هیاهوست
توصیف وضعیت شهر و عکسالعمل مردم به حوادثی که در آنروزهای شلوغ رخ داه نیز در یادداشتهای کنسول روس به چشم میخورد. الکسیوویچ درباره پایتخت نیز به شکلهای گوناگون اخباری به مخاطب میدهد حتی وقتی که دور از تهران است و از رهگذر دیگران اخبار آن را رصد میکند: «میدان که خلوت شد، بیرون آمدیم و به سفارت برگشتیم. سکوت عجیبی در سفارت بود، دنبال سابلین گشتم و پیدایش نکردم. میگفتند به دربار رفته. غروب که شد آمد، عصبی و ناراحت. حرفی نزد، اما مشخص بود که رفته و نتوانسته کاری بکند. خبرهایی که از تهران میرسد مملو از هیاهوست. هیچکس نمیتواند حدس بزند فردا چه میشود؟»(ص۶۱)
نظر شما